|
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : نفس
ﺁﻏـــــــﻮﺵ ﮐﺴـــﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺑﺩار ؛
![]()
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 11:30 :: نويسنده : نفس
من هیچ نمی خواهم ...
تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی
سکوت لحظه هایم باشد
نگاهت را می خواهم تا روشنی
چشم های خسته ام باشد
وجودت را می خواهم تا گرمای
قندیل آغوشم باشد
خیالت را می خواهم تا خاطره
لحظه های فراموشم باشد
دست هایت را می خواهم تا نوازشگر
بی کسی اشک هایم باش
و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرهم
کهنه زخم های زندگی ام باشد
آری تنها تو را می خواهم ...
![]()
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : نفس
وقتی تو آمدی و دستت را به سویم دراز کردی ، گفتم
از قفس چه می دانی ؟ گفتی : آزادی از تنهایی ؟ گفتی : همزبانی از محبت ؟ : عشق از دوستی ؟ : صداقت از بهار ؟ : طراوت از سفر ؟ : انتظار از جدایی ؟؟؟ : .... باز هم گفتم جدایی ؟ سکوت تو مرا شکست و به گریه انداخت . به چشمانت نگاه کردم و گفتم بگو ... تو آغوش به رویم گشودی و گفتی :جدایی ، هرگز ... بی تو من میمیرم ![]()
![]()
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : نفس
![]()
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 11:13 :: نويسنده : نفس
چقدربده ازش خبر نداشته باشي
sms بدي جوابت رو نده
ساعت ها نگرانت باشيد
بعدبا يك خط ديگه بهش زنگ بزنيد
بادومين بوق گوشي رو برداره اون وقت كه ميفهمي تنهايي اون وقت كه ميفهمي ديگه دوستت نداره آدم ها ازهمين جا تنهايي رو واسه خودشون انتخاب مي كنند
![]()
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 10:52 :: نويسنده : نفس
هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه , ![]()
چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: 15:56 :: نويسنده : نفس
اگرباعث گریه ی یک زن شدید خیلی مراقب باشید چون خدا اشکهای اورا می شمارد زن از دنده مرد آفریده شده است نه از پایش که لگد کوب شود نه از سرش که بالاتر باشد بلکه از پهلویش که «برابر» باشد زیر بازوانش که محافظت شود وکنار قلبش که دوست داشته شود....
![]()
چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: 11:58 :: نويسنده : نفس
صحبت از مهروومحبت چیست؟؟ جای آن در قلب ما خالیست!!! بعضی وقتا آدم اونقد دلش از زندگی میگیره که حتی نفس کشیدن هم براش سخت میشه.... حتی خودش هم نمیدونه چی مرگشه، خدا درکنار تمام نعمت هایش،نعمت فراموشی هم به آدما داده... اما نمی دونم چرا من از این نعمت محرومم، نه میتونم گذشته رو فراموش کنم نه میتونم آینده رو بسازم .... روبــــــــرو سراب،پشـت سر خـــــــــــراب.!!! دلم برای خودم تنگ شده، برای اون روزایی که از خنده ی ته دل، اشکم در بیاد... خیلی وقته که زندگی نمیکنم!! فقط از یرعادت نفس می کشم که منو جای مردها خاک نکن... خیلی دلـــــــــــــــــــم گرفـــــــــته کاش میشد برم یه گوشه به دنیا پشت کنم وبگم : ««مـــــــــن دیگـــــــه بازی نمی کنـــــــــم »»
![]()
چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: 11:46 :: نويسنده : نفس
پیش از آن که درباره ی زندگی من، گذشته و شخصیت من قضاوت کــــــنی ...
خودت را جای من بگذار... ازمسیری که من گذشته ام عبورکـــــــن... باغصه ها ،ترس ها،تردیدها،دردها وخنده هایم زندگی کــــــــن... یادت باشـــــــد... هرکسی سرگذشتی دارد... هرگاه به جای من زندگی کردی... آنگاه می توانی درباره ی من قضاوت کنی....
![]()
چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, :: 11:33 :: نويسنده : نفس
خدای من نه آنقدرپاکم که کمکم کنی ونه آنقدربدم که رهایم کنی میان این دو گمم هم خود را هم تورا آزار میدهم هرچقدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی وهرگزدوست ندارم آنی باشم که تورهایم کنی آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی «هیچ» یعنی «پوچ» خــــــــــــــدایا هیچ وقت رهـــــــــــایم نکن...
![]() ![]() |